درج مطلب
 
 
   
 
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
 
94-negahi-no-be-enshanevisi-namazi.pdf روش نو برای نوشتن انشا
 
 
94-tafsir-sheare-arashidigar.pdfتفسیر شعر آرشی دیگر فارسی نهم..
 
goruhesmi-drsanjari.pdfگروه اسمی... هسته و وابسته های آن
 
 
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
 
 
 

زندگی بهلول :

   بهلول بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابو وهیب بن عمرو صیرفی کوفی،  یکی از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصرهارون‌الرشید بود. وی در کوفه نشو و نما یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا می‌نامیدند. هارون و خلفای دیگر از او موعظهمی‌طلبیدند. او در همان شهر ادب می‌آموخت و سپس خود را به دیوانگی زد. او در سال ۱۹۰ قمری درگذشت. اخبار و نوادر و اشعار زیادی به وی منتسب است.

وی شیعه و احتمالاً در سال ۱۸۸ق۸۰۴م بود که هارون‌الرشید را ملاقات کردبهلول را از شاگردان امام جعفر صادق دانسته‌اند. زمانی که از سوی هارون‌الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند واندرز می‌داد.

بهلول به معنی «مرد خندان» یا «کسی که خوبیهای زیادی دارد» می باشد. علمای شیعه بطور معمول از جمله نورالله شوشتری و صاحبروضات الجنات بهلول را از عرفا، زهاد، حکما، فقها و شعرای شیعه می دانند.

مقبره بهلول در بغداد قرار دارد و سنگ قبری به تاریخ ۵۰۱ قمری لقب او را «سلطان مجذوب» نوشته‌است. واژهٔ بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است.

حکایت های بهلول :  روزی عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟ 
آشپز گفت نه ولی از بوی آن استفاده کرده است. بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به آشپز نشان داد وبه زمین ریخت وگفت؟ ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر
آشپز با کمال تحیر گفت :این چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت است:کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند.

وحکایتی دیگر:

حمام رفتن بهلول

روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ...
این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟
بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید

    با تشکر از ابراهیمی و اسکندری 8/3

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
     
 
 
اخبار/مقالات
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
     
 
 
پیام رسان
 
 
گیرنده
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
قابل توجه دانش آموزان پایه هفتم درس ادبیات سرکار خانم عبادی
 
با توجه به تصویر یک داستان خلاق و زیبا بنویسید.( تایپ شده فقط  و فقط داخل این کادر)
 
 
 
 
 
 
   
 
 
پاسخ. درس ادبیاتpptx پایه هفتم سرکار خانم عبادی  
 قانون کلي براي زندگي: 
💎قانون يکم:
 به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيدکه در طول زندگي در دنياي خاکي با شماست.
💎قانون دوم: 
در مدرسه اي غير رسمي وتمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگي نام دارد.
💎قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.
💎قانون چهارم: 
درس آنقدر تکرار مي شود تا آموخته شود.
💎قانون پنجم: 
آموختن پايان ندارد.
💎قانون ششم:
قضاوت نکنيد، 
غيبت نکنيد،
 ادعا نکنيد،
 سرزنش نکنيد،
 تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد.
💎قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.
💎قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز رادر اختيارداريد.
💎قانون نهم:
 جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد،گوش بدهيد و اعتماد کنيد.
💎قانون دهم:
 خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.
به هيچ دسته كليدي اعتماد نكنيد بلكه كليد سازي را فرا بگيريد.
 " آنتونی رابینز "
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 

انواع "تا" از کتاب دستور زبان پنج استاد 
گرد آورندگان : عبدالعظیم قریب ، ملک الشعرا ی بهار، بدیع الزمان فروزانفر،جلال هایی و رشید یاسمی
لفظ "تا" در جایی که به معنی انتها باشد و با متمم ذکر شود از حروف اضافه باشد مانند:
از امروز تا سال هشتاد و پنج
ببالدش گنج و بکاهدش رنج
و چون حرف ربط باشد به معانی دیگر است از قبیل:
۱- شرط :
تا غم نخورد و درد ، نیفزود قدر مرد
۲- مرادف "همینکه" : 
تا برگرفت قافله از باغ ،عندلیب 
زاغ سیه به باغ درآورد کاروان
۳- عاقبت و فرجام :
تا ببینیم سرانجام چه خواهد بودن
۴- سببیت و نتیجه :
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت برقرار
۵- مرادف "که" : 
عمر گرانمایه درین صرف شد 
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
۶- مرادف "چندانکه" و "هرقدر" :
مزن تا توانی بر ابرو گره
که دشمن اگر چه زبون ، دوست به
بد و نیک ماند ز ما یادگار 
تو تخم بدی تا توانی مکار
۷- دوام و استمرار : 
تا سال و ماه و روز و شب است اندرین جهان 
فرخنده باد روز و شب و سال و ماه تو 
۸- به معنی زنهار : 
ز صاحب غرض تا سخن نشنوی 
که گر کار بندی پشیمان شوی
انتشارات اشرفی
چاپ چهارم۱۳۶۶
00000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000

را انواعی دارد:
1. نشانه مفعول: این را پس از مفعول می آید: کودک اسباب بازی را گم کرد.
2.بدل از حرف اضافه: این را پس از متمم می آید: شیخ ما را پرسیدند.
3. فک اضافه: این را بین مضاف و مضاف الیه آمده و ساختار ترکیب اضافی را جا به جا می کند: او را نام علی است.
در دستور زبان امروزی را فقط و فقط نشانه مفعول است و دو نوع دیگر در کتاب های کهن فارسی وجود دارند و در دستور تاریخی زبان فارسی بررسی می شوند.
برای درک دو نوع دوم باید جمله را به زبان معیار و امروزی برگردانیم و به قول معروف برای خود معنی کنیم: شیخ ما را پرسیدند= از شیخ ما پرسیدند/ او را نام علی است= نام او علی است.
رای بدل از حرف اضافه در حقیقت به جای یکی از حروف اضافه به کار می رود. هنگامی که را بدل از حرف اضافهء  "برای" باشد, می توان آن را به صورت فک اضافه هم در نظر گرفت.
او ما را معلم بود:
1. او معلم ما بود - فک اضافه.
2. او برای ما معلم بود- بدل از حرف اضافه.
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
  

چرا دانش آموزان درس را فراموش می کنند؟
 
یک برداشت عامیانه حافظه را مخزنی تصور می کندکه اطلاعات آنجا ریخته شده و نگهداری میشود و در مواقع لزوم اطلاعات استخراج شده و یادآوری می شود.
 از نظر علمی حافظه عنوانی است در مورد توانایی انسان در یادگیری، نگهداری، یاآوری و استفاده از آن اطلاعات و دانش در مواقع لزوم.
تقسیم بندی حافظه
بطور کلی انسان سه نوع حافظه دارد:
1- حافظه حسی: اطلاعات در این حافظه یک تا سه ثانیه دوام می آورد و گنجایش آن نسبتاً زیاد است و درصورتی که به ورودی این حافظه توجه و دقت صورت گیرد وارد حافظه کوتاه مدت میشود.
2- حافظه کوتاه مدت: اطلاعات دراین حافظه 15تا30ثانیه نگهداری می شود. گنجایش آن 5 تا 9 قطعه است و نوع اطلاعات آن شنیداری، رویدادی و معنایی است و دلیل عمده فراموشی دراین حافظه جانشین سازی یا محو شدن اثر است. درصورتی که اطلاعات موجود دراین حافظه تکرار یا رمزگردانی شود به حافظه ی بلند مدت انتقال پیدا می کند.
3- حافظه بلند مدت: اطلاعاتی که به این نوع حافظه انتقال پیدا می کند ماندگاری نامحدود دارد و گنجایش آن هم نامحدود است و اطلاعات ذخیره شده هم عمدتا ًمعنایی و قدری هم شنیداری و دیداری است.
 از آنجایکه تمام مطالبی که درک شده و ابعاد معنایی ان برای دانش آموز روشن شده در این حافظه قرار میگیرد لذا درک معنایی مطالب برای آنها بسیار مهم و بخاطر سپاری آنهم آسان است.
البته فراموشی در این حافظه هم به علل سرکوبی، تداخل و مشکلات بازیابی رخ می دهد، اما مقایسه میزان بازیابی آن با فراموشی قابل مقایسه نیست. بنابر این تلاش براین است که دانش آموزان با شیوه های مناسب اطلاعات را به حافظه بلندمدت بسپارند.
 دانش آ موزان چگونه درس بخوانند تا فراموشی آنها به حداقل برسد؟
حقیقت این است که بسیاری از دانش آموزان درست درس خواندن را نمی دانند. بسیاری از آنها کلی تلاش میکنند و زحمت می کشند اما زمان یادآوی مطالب دچار مشکل می شوند. در یک مطالعه خوب و سازگار با کشفیات علمی بهتر است موارد زیر را مد نظر داشته باشیم تا ضمن یادگیری صحیح، فراموشی را به حداقل برسانیم.
1- درک معنای مطالب: مطالبی که فهمیده و استنباط می شود بهتر در حافظه می ماند. لذا باید روی معنا و مقهوم مطالب تمرکز شده و تفکر صورت گیرد.
2- درک کل و جزء: دانش آموز هر مطلبی را که می خواند ممکن است جزئی از یک کل باشد. لذا مطالبی که زیر مجموعه یک عناوین کلی هستند بایدارتباط ذهنی داده شوند و دانش آمو بتواند بفهمد که مطالبی را که می خواند مربوط به کلیتی است که این بخش مربوط به آن است.
3- بازگویی مطالب برای خود: مطالبی که از حفظ برای خود بازگو می کنیم ماندگاری بیشتری پیدا می کند.
4- تمرین و تکرار: این شیوه ای است که مطالب حتی اگر برای شخصی بی معنی باشد از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت انتقال پیدا می کند.تمرین و تکرار باید به تدریج و با فاصله های زمانی خاص صورت گیرد.
5- استراحت قبل از یادگیری و بعد از یادگیری: تحقیقات نشان داده است که بعد از یک استراحت و خواب آرام انسان مطالب را بهتر یاد می گیرد. همچنین اگر بعد از یادگیری مطلبی کمی استراحت کنیم یا به  خواب برویم یادگیری با دوامتر است.
6- یاد گیری تدریجی: تحقیقات نشان می دهد که یادگیری باید تدریجی و در زمانهای مختلف باشد. سعی در یادگیری مطالب زیاد در وقت کم منجر به فراموش می شود. برخی از دانش آموزان از اینکه سعی می کنند مطالب انباشته شده را بدون استراحت و در وقت کوتاه بخوانند جز فراموشی چیزی عایدشان نمی شود.
7- ایجاد تصویر ذهنی: از آنجایکه انسانها خالق تصاویر ذهنی هستند می توانند در دنیای ذهن خود برای مطالب آموخته شده تصاویر ذهنی خلق کنند که خود مبتکر آن هستند.
8- ارتباط اموخته ها به هم: انسان هرمطلبی را که می آموزد می تواند دردنیای آموخته های ذهنی خود مفاهیم و مطالب به آنها مرتبط سازد.
9- وجود نظم و آهنگ: اگر برخی از مطالب درسی را به صورت شعر و آهنگ موزون در بیاوریم یادگیری و ماندگاری آن هم آسان و هم طولانی می شود. انسان ذاتا گرایش به هارمونی و نظم و آهنگ دارد برای همین است که بچه ها خیلی زود مطالب را که درقالب شعر و آهنگ باشند یاد گرفته و به خاطر می سپارند.
10- البته تمام مطالبی گفته شد فرض بر این بود که انسان برای یادگیری انگیزه و علاقه کافی داشته باشند و گرنه بدون انگیزه و علاقه مطالب بالا هم جایگاه خود را از دست خواهند داد.
همچنین اضطراب و نگرانی و ترس اجازه نمی دهد که انسان به درستی مطالب را یاد بگیرد و در صورت یادگیری زود فراموش می شوند. بنابراین انگیزه و آرامش روحی و روانی مقدمه ای برای طی فرایندی یادگیری است.
 یک قدرت نهفته در دانش آموزان زرنگ
یک نکته مهم این که:
برخی از دانش آموزان از راه تجربه و تکیه بر هوشمندی خود و به مرور زمان با موارد بالا برای یادگیری و یادسپاری و مقابله با فراموشی آشنا می شوند

 
 شاید با اصطلاح فرا شناخت آشنا باشید؟ فراشناخت یعنی انسان می داند که باید چگونه بداند. برای همین برخی از دانش آموزان در وجود خود یک قدرت نهفته دارند و بتدریج با گذشت زمان به این مسئله پی می برند که چگونه و از چه راههایی باید برای یادگیری اقدام کنند. یعنی آنها به چگونه یادگیری خود متمرکز میشوند. فرق این دانش آموزان با دیگر دانش آموزان این است که به یک نوع خود آگاهی دست یافته اند که طی آن روش های یادگیری و یادآوری را ناخودآگاه می دانند. در حالی که همسالان آن، گویا آب در هاونگ می کوبند و از ناتوانایی خود شکوه می کنند.
مواد غذایی که حافظه را تقویت می کند
بدون شک داشتن حافظه قوی ضمن اینکه ارثی است شدیداً به نوع تغذیه مرتبط است. لذا استفاده از آنها حافظه انسان را برای جلوگیری از فراموشی تقویت می کند.   
استفاده بیشتر از مواد گلوکز مثل خرما، عسل و شیرینی های طبیعی، همچنین غذاهای حاوی کلسیم و فسفر مثل،  لبنیات، روغن ماهی و جگر و ... و یتامین ها مثل پرتقال، هویج، گوجه فرنگی و سبزیجات تازه و همچنین خوردن برخی از حبوبات خصوصا عدس توصیه  شده است .
 
 
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
 
 

شعر فوق العاده زيبا از اقبال لاهوري:
ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش
يک لحظه نخور حسرت آن را که نداري
راضي به همين چند قلم مال خودت باش
دنبال کسي باش که دنبال تو باشد
اينگونه اگر نيست به دنبال خودت باش
پرواز قشنگ است ولي بي غم و منت
منت نکش از غير و پر و بال خودت باش
صد سال اگر زنده بماني گذراني
پس شاکر هر لحظه  وهر سال خودت باش..
----------------------------------------------
دلا فرزانگی کردن مهم است
💞 خدا را بندگی کردن مهم است
💞 چه مدت زندگی کردن مهم نیست
💞 چگونه زندگی کردن مهم است
💞 دلا این زندگی جز یک سفر نیست
💞 گذرگاه است و راهش بی خطر نیست
💞 چو خواهی با صفا باشی و صادق
💞 به جز راه خدا راهی دگر نیست
💞 غم بیچارگان خوردن مهم است
💞 دلی از خود نیازردن مهم است
💞چه مدت زندگی كردن مهم نیست
💞 چگونه زندگی کردن مهم است
💞دلا با نفس جنگیدن مهم است
💞 عیوب خویش را دیدن مهم است
💞 خطا باشد ز مردم عیب جویی
💞 خطای خلق بخشیدن مهم است
💞 دلا درد آشنا بودن مهم است
💞 به مردم عشق ورزیدن مهم است
💞 چه مدت زندگی کردن مهم نیست
 💞چگونه زندگی کردن مهم است...
💞💞💞💞💞💞 💞💞💞💞💞💞
----------------------------------------------
به ابوسعيد ابوالخير، گفتند :
فلاني قادر است پرواز کند،
گفت: اين که مهم نيست، مگس هم مي پرد. 
گفتند: فلاني را چه ميگويي..؟؟روي آب راه ميرود..!!
گفت: اهميتي ندارد، تکه اي چوب نيز همين کار را مي کند.
گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چيست..؟؟ 
گفت: اين که در ميان مردم زندگي کني ولي هيچگاه به کسي زَخم زبان نزني، دروغ نگويي، کلک نزني ٬دلي نشکني٬ از اعتماد کسي سوء استفاده نکني و کسي را از خود ناراحت نکني.
اين شاهکار است.
----------------------------------------------
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/
ناگهان بیدار گردیدم زخواب/
از خجالت گشته بودم خیس آب/
دارم اربابی به این خوبی ولی/
می کنم در طاعت او تنبلی؟
من که قلبم جایگاه عشق اوست/
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟
من که گِریَم بهر او شام و پگاه/
پس به نامحرم چرا کردم نگاه
 
 
 
 
ده فرمان علی بن موسی الرضا علیه السلام
 فرمان اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. 
💛فرمان دوم: 
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 
💙فرمان سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است. 
❤️فرمان چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
💜فرمان پنجم: 
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
💛 فرمان ششم: 
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 
💙فرمان هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 
💜فرمان هشتم: 
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
❤️ فرn مان نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
💚 فرمان دهم: 
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«ع»
 
 
 
 
 

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
حتما شما هم این مصرع زیبا را زیاد شنیده اید ولی بقیه شعر را خیلی ها نمی دانند و شاعر آن را نمی شناسند .
این شعر از آقای دکتر محمود اکرامی فر هست . ایشون مجموعه شعری دارند به نام دریا تشنه است .
...این سروده زیبا را تقدیم می کنم به همه شیفتگان مولا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام .
.... از بیابان بوی گندم مانده است
عشق روی دست مردم مانده است
باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
می روم افتان و خیزان تا غدیر
باده ها می نوشم از جوشن کبیر
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
فاش می گویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست
هر که در عشق علی گم می شود
 مثل گل محبوب مردم می شود
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
بغض چندین ساله ی ما باز شد
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطره ها دریا شدند
از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
 
 
 
---------------------------------------------------------
زنده یاد قیصر امین پور
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻣﻐﺮﺏ ﻣﺤﻮ ﻣﺸﺮﻕ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻏﺮﺑﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻝ ﻧﯿﺰ، ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ .
ﺷﺮﻁ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﻭ ﺩﻭﺭ،
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ، ﺣﺎﮐﻢ ﮐﻞ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻫﻢ، ﺯﻣﺎﻥ ﺳﻬﻤﯿﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﺩﻝ ﺗﻨﮓ ﻭﺻﺒﻮﺭ،
ﻫﻢ، ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺭﺛﯿﻪ ﯼ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻻﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﺎﻓﺪ، ﻧﺸﺎﻧﺶ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﺳﺖ.
ﻫﺮ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻏﻨﭽﻪ ﺯﺩ، ﻧﺎﻣﺶ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﻬﻤﯽ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺑﺎﻋﺪﺍﻟﺖ، ﺧﺎﮎ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺧﻼﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻘﻞ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ، ﯾﮏ ﺟﻮﺭﯼ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،
ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ، ﯾﮏ ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻘﻞ ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭ ﺟﻨﻮﻥ ﺷﺪ، ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ.
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﻋﺸﻖ ﻫﻢ، ﻫﻤﺮﻧﮓ ﻣﻨﻄﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﺻﺒﺢ ﻓﺮﺩﺍ، ﻣﻮﺳﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎﺳﺖ
ﻓﺼﻞ ﻓﺮﺩﺍ، ﻧﻮﺑﺖ ﮐﺸﻒ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺩﺳﺖ ﮐﻢ، ﯾﮏ ﺫﺭه ﺩﺭ ﺗﺎﺏ ﻭﺗﺐ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺵ!
ﻻﺍﻗﻞ، ﯾﮏ ﺷﺐ ﺑﮕﻮ، ﮐﯽ ﺻﺒﺢ ﺻﺎﺩﻕ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺷﺮﻁ ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻫﺮﺩﻝ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﺸﻮﺩ .
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
 
 
 
 
     
 
 
آزمون آنلاین/مسابقه
 
 
 
     
 
 
درج مطلب
 
 
 
     
 
 

درج مطلب

شعر کامل باز باران":
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻼﺱ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺣﺘﻤﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺍﺳﺖ " ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ "
ﻣﺠﺪﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯿﺮ ﻓﺨﺮﺍﯾﯽ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﮔﻠﭽﯿﻦ ﮔﯿﻼﻧﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ١٢٨٨ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ ﺑﻪ
ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ .
ﺗﺎ ﮐﻼﺱ ﺷﺸﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺷﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ
ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻟﯿﺴﺎﻧﺲ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺳﺎﻝ ١٣١٢ ﺑﺎ ﺑﻮﺭﺳﯿﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﭘﺰﺷﮑﯽ
ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﻭﻃﻦ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ١٣۵١ ﺩﺭ ﻟﻨﺪﻥ
ﺑﻌﻠﺖ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ .
ﺍﻭ ﻋﻠﯿﺮﻏﻢ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩ .
ﺷﻌﺮ " ﺑﺎﺭﺍﻥ " ﯾﮏ ﺷﻌﺮ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻗﺴﻤﺖ
ﮐﻤﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺩﺭﺳﯽ ﻣﺎ ﭼﺎﭖ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ
ﻣﺠﺪﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯿﺮ ﻓﺨﺮﺍﯾﯽ ‏( ﮔﻠﭽﯿﻦ ﮔﯿﻼﻧﯽ ‏) ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ .
ﻣﺘﻦ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻌﺮ :

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ،
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ،
ﺑﺎ ﮔﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ،
ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻭﻓﺘﺎﺩﻩ .
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭘﺮ ﮔﻮ،
ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﻣﯽ ﭘﺮﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ
ﻣﺸﺖ ﻭ ﺳﯿﻠﯽ،
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻠﯽ .
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ :
ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ؛
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ .
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ
ﭼﺴﺖ ﻭ ﭼﺎﺑﮏ
ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ،
ﺍﺯ ﺧﺰﻧﺪﻩ،
ﺍﺯ ﭼﺮﻧﺪﻩ،
ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ .
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ، ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺍﺑﺮ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ
ﭼﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﻦ،
ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷﻦ .
ﺑﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ،
ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺗﺮ
ﻫﻤﭽﻮ ﻣﯽ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﻨﺪﻩ .
ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﺰﺩﯼ ﭘﺮ،
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ .
ﺑﺮﮐﻪ ﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺑﯽ؛
ﺑﺮﮒ ﻭ ﮔﻞ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ،
ﭼﺘﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ؛
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ .
ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﺴﺘﻪ،
ﺍﺯ ﺧﺰﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺗﻦ ﺭﺍ؛
ﺑﺲ ﻭﺯﻍ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ،
ﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ .
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ؛
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﻫﻤﭽﻮ ﻣﺴﺘﺎﻥ .
ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ،
ﻧﺮﻡ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ؛
ﺗﻮﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ،
ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺁﺑﯽ .
ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻫﻤﭽﻮ ﺁﻫﻮ،
ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺟﻮ،
ﺩﻭﺭ ﻣﯿﮕﺸﺘﻢ ﺯ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪ ﻣﺸﮑﯽ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ،
ﺍﺯ ﺗﻤﺸﮏ ﺳﺮﺥ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ .
ﻣﯽ ﺷﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ،
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻧﻬﺎﻧﯽ،
ﺍﺯ ﻟﺐ ﺑﺎﺩ ﻭﺯﻧﺪﻩ،
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ
ﺑﻮﺩ ﺩﻟﮑﺶ، ﺑﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎ؛
ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩﻡ
“ ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ !
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ؛
ﻭﺭﻧﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﯿﺠﺎﻥ .
ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ،
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ
ﮔﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ
ﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻣﻬﺮ ﺭﺧﺸﺎﻥ؟
ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ!
ﮔﺮ ﺩﻻﺭﺍﯾﯽ ﺳﺖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ!
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ ”.
ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ، ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﭼﯿﺮﻩ .
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﯿﺮﻩ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﯼ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ .
ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ
ﭼﺮﺥ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺯﺩ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﯼ ‏[ ﮔﺮﺩ ‏] ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭘﻬﻦ ﻣﯿﮕﺸﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﺟﺎ .
ﺑﺮﻕ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ
ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﺪﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻏﺮﺍﻥ
ﻣﺸﺖ ﻣﯿﺰﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ .
ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮐﻪ ﻣﺮﻍ ﺁﺑﯽ،
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ،
ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺑﯽ ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ .
ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻣﻪ ﺭﺍ
ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺩ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﻓﻮﺕ، ﺧﻮﺍﻧﺎ
ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ .
ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ .
ﺑﺲ ﺩﻻﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ،
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ!
ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ، ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ،
ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ .
ﺑﺲ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ!
ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ؛
“ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ،
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ – ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ -
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ.
 
 
 

درج مطلب

 
 
 
 
 

درج مطلب

 

 
 
 
 
 
 
 
 

درج مطلب


ﻗﺎﻟﺐ ﺷﻌﺮ :
ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺷﻌﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﺍﺳﺖ :
۱_ﺷﮑﻞ ﻇﺎﻫﺮﯼ 
۲_ﺷﮑﻞ ﺩﺭﻭﻧﯽ (ﯾﺎ ﺷﮑﻞﺫﻫﻨﯽ ) 
 ﺷﮑﻞ ﻇﺎﻫﺮﯼﮐﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻭﺯﻥ ﯾﺎ ﺑﯽﻭﺯﻧﯽ، ﺗﺴﺎﻭﯼ ﻣﺼﺮﻉﻫﺎ ﻭ ﯾﺎ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻭ
ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺁﻧﻬﺎ، ﻗﺎﻓﯿﻪﻫﺎ - ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ
ﻗﺎﻓﯿﻪﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺷﺪ - ﻭ ﺻﺪﺍﻫﺎ ﻭ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﮐﻠﻤﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﻗﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﮐﻼﺳﯿﮏ ﻓﺎﺭﺳﯽ، ﺷﮑﻞ
ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺎﻓﯿﻪﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻣﯽﺑﺨﺸﺪ. ﻃﻮﻝ ﻫﺮ ﻣﺼﺮﻉ، ﭼﯿﺪﻣﺎﻥ ﻫﺠﺎﻫﺎﯼ ﻫﺮ
ﻣﺼﺮﻉ، ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﺑﯿﺎﺕ، ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﺼﺮﻉﻫﺎ،
ﻗﺎﻓﯿﻪ ﺁﺭﺍﯾﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺣﺘﯽ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻟﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ
ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻗﺎﻟﺐ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺷﻌﺮﻧﺪ . 
ﺩﺭ ﺷﻌﺮ ﺳﭙﯿﺪ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻧﻮﯼ ﻓﺎﺭﺳﯽ،
ﻋﻨﺼﺮﯼ ﻣﻬﻢﺗﺮ ﻭ ﻋﻤﯿﻖﺗﺮﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﮑﻞ ﺩﺭﻭﻧﯽ (ﺷﮑﻞ ﺫﻫﻨﯽ ) ﺍﺳﺖ.
ﺷﮑﻞ ﺫﻫﻨﯽ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﻣﺤﯿﻄﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻌﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺮﮐﺖﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﭘﯿﺶ
ﻣﯽﺭﻭﺩ ﻭ ﺍﺷﯿﺎﺀ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ
ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺑﺮﺩ. ﺷﮑﻞ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻌﺮ ﯾﺎ ﯾﮑﭙﺎﺭﭼﮕﯽ ﻣﯽﺩﻫﺪﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺣﺪﺕ ﻭ ﺍﺳﺘﺤﮑﺎﻡ ﺩﺭﻣﯽﺁﻭﺭﺩ.
 __________________        
1_ قصیده:
از قصد گرفته شده و شعری است که در آن قصد خاصی باشد و آن مقصود در اصل مدح است در عربی به معنی توجه کردن و روی آوردن است.
قافیه بیت اول با مصراع های زوج آن هم قافیه است .
از پانزده بیت بیشتر و تا پنجاه.شصت بیت است.
بخش های یک قصیده مدحی:
الف_مطلع 
ب_ تغزل
پ_تخلص 
ت_تنه ی اصلی 
ث_شریطه و دعا 
ج_ تجدید مطلع 
چ_ مقطع 
موضوعات قصیده:مدح,رثا,وصف, شکایت,پند و اندرز,حکمت و عرفان.
قصیده گویان نامی:رودکی,فرخی,
منوچهری,ناصر خسرو,مسعود سعد,انوری,خاقانی,سعدی.
_____________________      
۲_غزل:
در لغت به معنی عشق بازی است.در اواخر قرن پنجم قصیده در حال زوال بود تغزل از آن جدا شد و قالبی جداگانه به نام غزل به وجود آمد.
تعداد ابیات آن پنج تا سیزده بیت است.
طرز قرار گرفتن قافیه ی آن مانند قصیده است.
محتوای غزل :عشق,عرفان,یا هر دو.
در زمان مشروطه غزل اجتماعی نیز باب شد.
غزلگویان مشهور:مولوی,صائب,حافظ
,فخرالدین عراقی,رهی معیری.
و در غزل  های اجتماعی بهار و عارف قزوینی را می توان نام برد.
ﺯﺍﻫﺪ ﺧﻠﻮﺕﻧﺸﯿﻦ، ﺩﻭﺵ ﺑﻪ ﻣﯽﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ، ﺑﺎ ﺳﺮ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺷﺪ
ﺻﻮﻓﯽ ﻣﺠﻠﺲ ﮐﻪ ﺩﯼ،ﺟﺎﻡ ﻭ ﻗﺪﺡ
ﻣﯽﺷﮑﺴﺖ 
ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﻣﯽ، ﻋﺎﻗﻞ ﻭ ﻓﺮﺯﺍﻧﻪ شد 
ﺷﺎﻫﺪ ﻋﻬﺪ ﺷﺒﺎﺏ، ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪﺳﺮ، ﻋﺎﺷﻖ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪ
ﻣﻎﺑﭽﻪﺍﯼ ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ، ﺭﺍﻩﺯﻥ ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺭﭘﯽ ﺁﻥ ﺁﺷﻨﺎ، ﺍﺯﻫﻤﻪ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺷﺪ.
ﮔﺮﯾﮥ ﺷﺎﻡ ﻭ ﺳﺤﺮ، ﺷﮑﺮ ﮐﻪ ﺿﺎﯾﻊ ﻧﮕﺸﺖ ﻗﻄﺮﮤ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺎ، ﮔﻮﻫﺮ ﯾﮏﺩﺍﻧﻪ ﺷﺪ
ﻣﻨﺰﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﮐﻨﻮﻥ، ﺑﺎﺭﮔﻪ ﭘﺎﺩﺷﺎﺳﺖ 
ﺩﻝ ﺑﺮ ﺩﻝﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ، ﺟﺎﻥ ﺑﺮ ﺟﺎﻧﺎﻧﻪ ﺷﺪ
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﯿﺖ ﻗﺼﯿﺪﻩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﺭﺍ " ﺑﯿﺖ ﻣﻄﻠﻊ می گویند.
______________________       
۳_قطعه:
به این دلیل قطعه نام گذاری شده که گویا پاره ای از میان یک قصیده است.مربوط به اوایل شعر فارسی است.
حداقل در دو بیت و مصراع های زوج با هم,هم قافیه اند.در تمام دوره ها رایج بوده است.
درون مایه :اخلاقی,پند واندرز,حکایت, شکایت,مدح و هجو,تقاضا,تعلیمی 
معروف ترین قطعه سرایان:
انوری,(مدح و هجو ) ابن یمین ,پروین 
ﺧﻠﯿﺪ ﺧﺎﺭ ﺩﺭﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻃﻔﻠﯽ ﺧﺮﺩ
ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﺁﻣﺪﻭ ﺍﺯ ﭘﻮﯾﻪ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﺑﮕﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﯾﻦ ﺭﻧﺞ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺪﻡ ﺍﺳﺖ ﺯ ﺧﺎﺭﺣﺎﺩﺛﻪ ﺗﯿﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ  
  _____________________      
۴_ ترجیع بند:
از غزل هایی تشکیل شده که قافیه هر کدام از آن ها با دیگری تفاوت دارد که به آن رشته می گویندو بیت مُصرّع یکسان و مکرری به نام ترجیع یا بر گردان با قافیه متفاوت آن ها را  به هم پیوند می دهد.
قافیه هر بخش شبیه غزل است. 
یکی از شرط های اساسی هر بند پیوند آخرین بیت هر بند رشته با خانه تکراری است.
محتوا:مدح,ستایش,عشق,عرفان.
زیباترین ترجیع  بندها از سعدی و هاتف اصفهانی است و قدیمی تری آن از فرخی سیستانی است.
        ________________ ____         
۵_ترکیب بند:
مانند ترجیع بند است اما بیت مُصرّع متفاوت و نامکرری غزل ها را به هم پیوند می دهد.
,درون مایه:مدح,ستایش,رثا,عشق و عرفان 
قدیم ترین ترکیب بند از قطران تبریزی
و افرادی نظیر جمال الدین عبدالرزاق, محتشم کاشانی, وحشی بافقی,
از ترجیع بند سرایان مشهور هستند. 
      _________________         
   ۶_مسمط:
در لغت به معنی به رشته کشیدن مرواوید است در بخش های مختلف  که مصراع های هر بخش (رشته)به غیر از مصراع آخر با هم,هم قافیه اند و مصراع های آخر هر رشته با مصراع های آخر رشته های بعد هم قافیه اند.
بند حلقه ارتباطی رشته هاست.
تعداد رشته ها ثابت نیست و به اختیار شاعر است و حداقل مصراع های هر رشته ۳و حداکثر ۶است.
بنیان گذار مسمط, منوچهری دامغانی است.
درون مایه:همانند قصیده است. تغزل,مدح سیاسی,ملی و میهنی است.
  مسمط از منوچهری دامغانی  در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست
باد خنک از جانب خوارزم وزانست
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست
گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست
دهقان به تعجب سر انگشت گزانست
کاندر چمن و باغ ، نه گل ماند و نه گلنار
طاووس بهاری را، دنبال بکندند
پرش ببریدند و به کنجی بفکندند
خس


ته به میان باغ به زاریش پسندند
با او ننشینند و نگویند و نخندند
وین پر نگارینش بر او باز نبندند
تا بگذرد آذر مه و آید (سپس) آذار
          ____________________         
۷_ مثنوی:
(دوتایی )شعری است که همه ی ابیات آن مُصرّع است. قافیه ی هر بیتی تغییر می کند. 
کوتاه ترین مثنوی ۲بیت است.
از قدیم ترین قالب های شعری است و خاص فارس زبانان بوده.و در همه ی دوره های شعر فارسی مورد توجه بوده است. 
درون مایه:
الف_مثنوی های حماسی و تاریخی:
شاهنامه فردوسی,اسکندر نامه نظامی 
ب_مثنوی اخلاقی و تعلیمی:
بوستان سعدی 
پ_مثنوی عاشقانه و بزمی:
خسرو و شیرین,ویس ورامین,
ت_مثنوی عارفانه:
مثنوی مولوی,حدیقه الحقیقه,منطق الطیر.
شاعران معروف عرصه مثنوی سرایی:
فردوسی,نظامی,عطار,مولوی,سعدی,
سنایی,جامی,اسدی,پروین,شهریار,
حمیدی شیرازی.
        _____________________     
۸_رباعی:
به معنی چهار جزء. از چهار جزء تشکیل شده که قافیه های مصراع های اول,دوم,چهارم اجباری و در مصراع سوم قافیه اختیاری است.
در تمام دوره ها ی شعر فارسی رواج داشته است.
کهن ترین,اصیل ترین,ناب ترین و مناسب ترین قالب برای لحظات زود گذر شاعرانه است.
درون مایه:عشق,عرفان,فلسفه 
شاعران:خیام,عطار(مختارنامه ),مولوی
بابا افضل کاشانی.
ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺰﻧﯿﻢ
 ﺗﺎ ﺑﺮ ﮔﻞ ﻭ ﺳﺒﺰﻩﺗﻜﯿﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺰﻧﯿﻢ
ﺯﺍﻥ ﭘﯿﺶ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻓﺮﻭﺑﻨﺪﺩ ﻣﺮﮒ ﺁﺧﺮ ﻛﻢ ﺍﺯ ﺁﻥﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﯽ ﺑﺰﻧﯿﻢ
    ____________________       
۹_دو بیتی:
از دو بیت تشکیل شده است قافیه در مصراع های اول و دوم و چهارم اجباری و در مصراع سوم اختیاری است.
همانند رباعی است اما از نظر وزن و تا حدودی محتوا متفاوت است.
هجای ابتدایی دوبیتی کوتاه است اما هجای ابتدایی رباعی بلند است.
مصراع زیر به دلیل این که هجای ابتدایی آن کوتاه است مصرع  ابتدایی  یک دوبیتی محسوب می شود.
(زدست دیده و دل هر دو فریاد.....)
اما مصرع زیر به دلیل بلند بودن هجای ابتدایی آن یک رباعی به حساب می آید.
(نیکی و بدی که در نهاد بشر است.)
ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﻨﮕﺮﻡ ، ﺻﺤﺮﺍ ﺗَﻪ ﻭﯾﻨﻢ 
ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﺩﺭﯾﺎﺗَﻪ ﻭﯾﻨﻢ
ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﻛﻮﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ
 ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﻋﻨﺎ ﺗﻪﻭﯾﻨﻢ
____________________         
۱۰_چها پاره:
(دوبیتی پیوسته )از چند دوبیتی  تشکیل شده این دو بیتی ها از نظر معنی به هم مربوط اند قافیه دو بیتی ها با هم تفاوت دارند معمولاًدر هر بیت مصراع های زوج با یکدیگر هم قافیه اند.
در روزگار معاصر پس از مشروطه پدید آمد. وزن آزاد دارد.
درون مایه:اجتماعی و غنایی 
شاعران:فریدون توللی,پرویز خانلری,
فریدون مشیری,مصطفی رحماندوست, قیصر امین پور        
  ___________________         
 ۱۱_مستزاد:
شعری است که به آخر هر مصراع بخش های کوتاهی برای کامل تر شدن معنی اضافه می شود.با افزودن بخش های کوتاه به پایان رباعی,قطعه,غزل,می توان آن ها را به مستزاد تبدیل کرد.بخش های افزوده شده همگی وزن یکسان دارند.بخش ها را می توان حذف کرد بی آن که به معنی شعر خللی وارد شود و این بخش ها با مصراع قبل از خود هم وزن هستند.
قدیم ترین مستزاد در دیوان مسعود سعد وجود دارد.
به دلیل تساوی مصراع ها در پیدایش شعر نیمایی نقش داشته است.
شاعران:مسعود سعد,سید
 اشرف  الدین (نسیم شمال ) ملک الشعرای بهار,ادیب الممالک فراهانی,
درون مایه:مدح,عشق,عرفان,مسائل اجتماعی و میهنی.
ﻧﻤﻮﻧﻪ ﯼ ﭼﻨﺪ ﻣﺴﺘﺰﺍﺩ
ﮔﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺯﺭ ﮐﺴﯽ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺷﺪ ،ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﺯﭘﯽ !
ﯾﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﺷﺪ، ﮐﻮ ﺣﺎﺻﻞ ﻭﯼ؟
ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺍﻡ ﺯ ﮐﻒ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺪ ،
ﮐﻮ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﻧﯽ؟
ﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﮐﻮﻧﯿﻦ ﺩﻟﻢ ﭘﺮﺧﻮﻥ ﺷﺪ ، 
ﮐﻮ ﺳﺎﻏﺮ ﻣﯽ؟
(ﻣﺸﺘﺎﻕ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ )
ﮔﺮ ﺣﺎﺟﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍ، 
ﺑﺎ ﺻﺪﻕ ﻭ ﺻﻔﺎ
ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺗﺮﺍ ﮐﻨﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺍ، 
ﺑﯽ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ
ﺯ ﻧﻬﺎﺭ ﻣﺒﺮ ﺣﺎﺟﺖ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺧﻠﻖ،
 ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻪ ﯼ ﺩﻟﻖ
ﮐﺰ ﺧﻠﻖ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﮐﺮﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﻋﻄﺎ، 
ﺑﯽ ﺷﺮﮎ ﻭ ﺭﯾﺎ
(ﺳﻨﺎ )
 ____________________        
۱۲_ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ
ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻧﻮﻋﯽ ﺷﻌﺮ ﯾﺎ ﻧﺜﺮ ﻣﻮﺯﻭﻥ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻓﺎﺭﺳﯽﺍﺳﺖ. ﻗﺎﻟﺐ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻃﻨﺰ ﯾﺎﻫﺰﻝ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺧﯽ ﺷﻌﺮﻫﺎﯼ ﺟﺪﯼﺗﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺛﯿﻪﻫﺎﻭ ﻣُﻨﺎﻇﺮﻩﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻗﺎﻟﺐ ﺑﺤﺮﻃﻮﯾﻞ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ. 
ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﺷﻌﺮﯼ ﺭﺍ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻏﯿﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩﭘﺎﯾﻪﻫﺎﯼ ﻋﺮﻭﺿﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ٬ﯾﮏ ﺗﻔﻨﻦ ﺍﺩﺑﯽﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺷﻌﺮﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻃﺒﻌﯽ ﺁﺯﻣﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ
ﺁﻥﺻﻮﺭﺕ٬ﻣﻄﺎﯾﺒﺎﺕ ﻭ ﻓﮑﺎﻫﯿﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ . ﺩﺭﺗﻌﺰﯾﻪﻫﺎ ﻭ ﻧﻮﺣﻪﺳﺮﺍﯾﯽﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﻧﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ٬ﺿﻤﻦﻣﺤﺎﻭﺭﺍﺕ ﻭ ﺗﻘﺮﯾﺮﺍﺕ٬ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻓﺎﻋﯿﻞ ﻋﺮﻭﺿﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺳﺎﺧﺖ٬ﻟﯿﮑﻦ« ﻓﻌﻼﺗﻦ» ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﺩﺑﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺷﻌﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺳﺎﯾﺮﻗﺎﻟﺐﻫﺎﯼ ﺷﻌﺮﺳﻨﺘﯽ ﻓﺎﺭﺳﯽ، ﻣﺼﺮﺍﻉﻫﺎﯼ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻭ ﺑﯿﺖﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻋﻮﺽ، ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﺍﺯﯾﮏ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﺎﻧﺎﻡ ﺑﻨﺪ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﻨﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺎﻋﯿﻞ ﻣﻌﯿﻦﻋﺮﻭﺿﯽ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﻫﺮ ﺑﻨﺪ ﺑﻪﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﻪ ﮔﺎﻩ
ﻣﺴﺠّﻊ ﻭ ﻫﻢ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﻘﺴﯿﻢ
ﺷﺪﻩﺍﺳﺖ. ﻣﻌﻤﻮﻻً ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﻨﺪ

ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻭ
ﺭﺩﯾﻔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﭘﺎﯾﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺪﻫﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺻﻔﻮﯾﻪ ﺑﻪ
ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺳﻮﻡﺷﺪﻩﺍﺳﺖ. ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ
ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻨﺜﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ " ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻃﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻥ ﻭﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ " ( ۸۸۱ ﻗﻤﺮﯼ ) ﺗﺄﻟﯿﻒ ﺳﯿﺪﻇﻬﯿﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﻦ ﺳﯿﺪ
ﻧﺼﯿﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﺮﻋﺸﯽ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎ ﺍﺯﻧﻈﺮ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻭﺯﻥ،ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮ
قسمتی از ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻠﯽ ﺍﺯ
 ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺎﻟﺖ: 
« ﺁﻥ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﻣﺮﺩ ﺩﻫﺎﺗﯽ ﻫﻮﺱ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥﺳﺮﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺪﯾﺪﯼ ﻭ ﺗﻘﻼﯼﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺁﻭﺭﺩ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻤﯽ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ
ﺧﻮﺵ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﻭ ﺷﻌﻒ ﮔﺮﻡﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻋﻤﺎﺭﺍﺕ ﺷﺪ ﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻮﯼ ﮔﺬﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻮﯼ ﻧﻈﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ
ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﮐﺎﻧﯽ......
       __________________       
۱۳_نیمایی:
وزن دارد اما محسوس و آشکار نیست,طول مصراع ها برابر نیست,و قافیه و ردیف جای ثابت, معین و منظمی  ندار ند.
مبتکر و پدید آورنده ی آن علی اسفندیاری (نیما یوشیج ) است.
شعر نیمایی  در سال ۱۳۰۱با شعر افسانه تولد یافت.ابتدا مخالفت هایی را به همراه داشت اما توانست جای خود را باز کند.
درون مایه:تجربه های شخصی,عشق,سیاست,اجتماع.
شاعران:نیما یوشیج,مهدی اخوان ثالث,فروغ فرخزاد,سهراب سپهری و...
ﺳﻼﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ
ﺳﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻛﺴﯽ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻧﯿﺎﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ
ﻧﮕﻪ ﺟﺰ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ
ﻛﻪ ﺭﻩ ﺗﺎﺭﯾﻚ ﻭ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ
" ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺛﺎﻟﺚ"
خ مسلمی زاده, [۰۹.۰۲.۱۶ ۲۱:۴۰]
صفحه 3
خ مسلمی زاده, [۰۹.۰۲.۱۶ ۲۱:۴۳]
ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻭ
ﺭﺩﯾﻔﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﭘﺎﯾﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺪﻫﺎ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﺳﺮﻭﺩﻥ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺻﻔﻮﯾﻪ ﺑﻪ
ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺳﻮﻡﺷﺪﻩﺍﺳﺖ. ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ
ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻨﺜﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ " ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻃﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻥ ﻭﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ " ( ۸۸۱ ﻗﻤﺮﯼ ) ﺗﺄﻟﯿﻒ ﺳﯿﺪﻇﻬﯿﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺑﻦ ﺳﯿﺪ
ﻧﺼﯿﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﺮﻋﺸﯽ ﺿﺒﻂ ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎ ﺍﺯﻧﻈﺮ ﺷﮑﻞ ﻭ ﻭﺯﻥ،ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻞ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮ
قسمتی از ﺑﺤﺮ ﻃﻮﯾﻠﯽ ﺍﺯ
 ﺍﺑﻮﺍﻟﻘﺎﺳﻢ ﺣﺎﻟﺖ: 
« ﺁﻥ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﻣﺮﺩ ﺩﻫﺎﺗﯽ ﻫﻮﺱ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻬﺮﺍﻥﺳﺮﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺪﯾﺪﯼ ﻭ ﺗﻘﻼﯼﺷﺪﯾﺪﯼ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺁﻭﺭﺩ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻤﯽ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ
ﺧﻮﺵ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺯ ﺳﺮ ﺷﻮﻕ ﻭ ﺷﻌﻒ ﮔﺮﻡﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻋﻤﺎﺭﺍﺕ ﺷﺪ ﻭ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﻮﯼ ﮔﺬﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮﺳﻮﯼ ﻧﻈﺮﻫﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ
ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﮐﺎﻧﯽ......
       __________________       
۱۳_نیمایی:
وزن دارد اما محسوس و آشکار نیست,طول مصراع ها برابر نیست,و قافیه و ردیف جای ثابت, معین و منظمی  ندار ند.
مبتکر و پدید آورنده ی آن علی اسفندیاری (نیما یوشیج ) است.
شعر نیمایی  در سال ۱۳۰۱با شعر افسانه تولد یافت.ابتدا مخالفت هایی را به همراه داشت اما توانست جای خود را باز کند.
درون مایه:تجربه های شخصی,عشق,سیاست,اجتماع.
شاعران:نیما یوشیج,مهدی اخوان ثالث,فروغ فرخزاد,سهراب سپهری و...
ﺳﻼﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ
ﺳﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻛﺴﯽ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻧﯿﺎﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ
ﻧﮕﻪ ﺟﺰ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ
ﻛﻪ ﺭﻩ ﺗﺎﺭﯾﻚ ﻭ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ
" ﻣﻬﺪﯼ ﺍﺧﻮﺍﻥ ﺛﺎﻟﺚ" ﺑﯿﺎﻥ:
 ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯼ ﺁﻥﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﯽ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩ .
ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺒﺎﺣﺚ : 
الف_ﺗﺸﺒﯿﻪ 
ب_ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ 
پ_ﻣﺠﺎﺯ
ت_ﮐﻨﺎﯾﻪ 
   ***************            
الف_ ﺗﺸﺒﯿﻪ:
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦﺻﻔﺖ ﯾﺎ ﺻﻔﺎﺗﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﻫﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﮐﻦ ﯾﺎ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ :
۱- ﻣﺸﺒﻪ : ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
۲ - ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ : ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
۳ - ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ : ﮐﻠﻤﺎﺕ ﯾﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩﯼ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪﺍﺯ : ﻫﻤﭽﻮﻥ ، ﭼﻮﻥ ،
ﻣﺜﻞ ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ، ﺷﺒﯿﻪ ، ﻧﻈﯿﺮ ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻭ … .
۴ - ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ : ﺻﻔﺖ ﯾﺎ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﯿن ﻣﺸﺒﻪ ﻭ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ,ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ( ﺩﻟﯿﻞ ﺷﺒﺎﻫﺖ )
ﻣﺜﺎﻝ :
ﻋﻠﯽ    ﻣﺎﻧﻨﺪ  ﺷﯿﺮ          ﺷﺠﺎﻉ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺸﺒﻪ   ﺍﺩﺍﺕ  ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ     ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ
• ﻧﮑﺘﻪ : « ﻣﺸﺒﻪ » ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺸﺒﯿﻬﺎﺕ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ «ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ » ﻭ« ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ » ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺣﺬﻑ ﺷﻮﻧﺪ. ﮐﻪ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭ ﺭﮐﻦ 
« ﻣﺸﺒﻪ» ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ .
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﻝ ﻫﻤﭽﻮ ﺳﻨﮕﺖ ، ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﺏ ﭼﺸﻢﺳﻌﺪﯼ
 ﻋﺠـﺐ ﺍﺳـﺖ ﺍﮔـﺮ ﻧﮕـﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﺮﺩﺩ ﺁﺳﯿﺎﺑﯽ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺩﻝ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ «ﺳﺨﺘﯽ » ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ
ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿـﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ « ﻭﺟـﻪ ﺷﺒﻪ» ﻭ « ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ» ﺣـﺬﻑ ﺷﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺁﻥ ‏«ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ » ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ . ( ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺭﺳﺎﺗﺮﯾﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺖ . )
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﻟﺶ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ .
دلش ﻣﺸﺒﻪ        سنگ  ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ
• ﻧﮑﺘﻪ ۱ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ ﺩﺭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﻗﻮﯾﺘﺮ ﻭ ﺑﺎﺭﺯ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ « ﻣﺸﺒﻪ » ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ 
ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ  ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .
• ﻧﮑﺘﻪ ۲ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺭﮐﺎﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺩﺑﯽ ﺗﺮﺍﺳﺖ . ( ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﺸﺒﻪ ﻭ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﻟﺰﺍﻣﯽ ﺍﺳﺖ )
• ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ :
• ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ( ﻣﺸﺒﻪ ﯾﺎﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ) ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺿﺎﻓﻪ ( ﻣﻀﺎﻑ ﺍﻟﯿﻪ ) ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﺁﻥ «ﺍﺿﺎﻓﻪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ » ﯾﺎ « ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ﺍﺿﺎﻓﯽ» ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ . ﺩﺭﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ، ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﻮﺟّﻪ : ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ .
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺻﺒﺢ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺪ ﻣﻌﺘﮑﻒ ﭘﺮﺩﻩ ﯼ ﻏﯿﺐ
• ﮔـﻮ ﺑـﺮﻭﻥ ﺁﯼ ﮐﻪ ﮐـﺎﺭ ﺷﺐ ﺗـﺎﺭ ﺁﺧـﺮ ﺷﺪ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻏﯿﺐ ﺑﻪ ﭘﺮﺩﻩ .
• ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺗﯽ ﻣﺜﻞ : ﺩﺭﺧﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ، ﻫﻤﺎﯼ ﺭﺣﻤﺖ ، ﻟﺐ ﻟﻌﻞ ،ﮐﯿﻤﯿﺎﯼ ﻋﺸﻖ ، ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺗﺨﯿﻞ ، ﻧﺨﻞ ﻭﻻﯾﺖ ﻭ …
ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ .
• ﺗﻮﺟّﻪ : ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻋﺰﯾﺰ ! ﯾﺎﺩ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﺮﺍﯼﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﯽ ( ﻏﯿﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ) ﭼﻨﺪﺍﻥ
ﺿﺮﻭﺭﺗﯽﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺍﻣﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎﻣﯽ ﮐﻨﻢ .
***************             
• ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﻔﺮﺩ:
• ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ « ﻣﺸﺒﻪ » ﯾﺎ «ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﺁﻥ ، ﯾﮏ ،ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ « ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ » ﺁﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ
ﺷﻮﺩ . ( ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ )
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻧﺪﺭ ﺩﻝ ﭼﺮﺍﻍ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ (ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪﭼﺮﺍﻍ ) ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﺮﮐﺐ:
• ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﯾﮏ ﺍﺯ « ﻣﺸﺒﻪ » ﯾﺎ
«ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﺩﻭ ﯾﺎ ﭼﻨﺪﭼﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﻭ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﯾـﺪﻩ ﯼ ﺍﻫـﻞ ﻃﻤـﻊ ﺑﻪ ﻧﻌﻤـﺖ ﺩﻧﯿـﺎ ﭘـﺮﻧﺸـﻮﺩ
 ﻫﻤﭽﻨـﺎﻧﮑﻪ ﭼـﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﺒﻨـﻢ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﻣﺸﺒﻪ » ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ( ﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺍﻫﻞﻃﻤﻊ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎ ) ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﻧﯿﺰ ﺩﻭ ﭼ

ﯿﺰ ﺍﺳﺖ
( ﭼﺎﻩﻭﺷﺒﻨﻢ ) ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ که ﭼﺎﻩ ﺑﺎ ﺷﺒﻨﻢ ﭘﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ،ﭼﺸﻢ ﺣﺮﯾﺼﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﺮﮐﺐ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﯾﮏ ﺷﮑﻞ ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞﮐﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
  *****************          
ب_ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ:
• ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻋﺎﺭﯾﺖﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﻋﺎﺭﯾﺖﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻧﻮﻋﯽ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﺩﺭﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ( ﻣﺸﺒﻪ ﯾﺎ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ) ﺭﺍ ﺫﮐﺮ ﻭﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺍﺻﻞ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺭﮐﻦ ﺍﺯ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺫﮐﺮ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ﻭﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻼﺵ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ، ﻟﺬﺍ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩﺍﺯ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺭﺳﺎﺗﺮ ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .
• ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ : ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺫﮐﺮ 
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ .
 ۱ - ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ
 ۲ - ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﮑﻨﯿﻪ
 **************            
• ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ ( ﺁﺷﮑﺎﺭ ):
 ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ ( ﺁﺷﮑﺎﺭ ) : ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﺫﮐﺮ ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ » ﺣﺬﻑ ﮔﺮﺩﺩ . ( ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﺸﺒﻪﺑﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦﻣﺸﺒﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . )
• ﻣﺜﺎﻝ ۱ : ﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﺪ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻢ
• ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﮕﻨﺠﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﻋﻨﺎﯾﺖ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ » ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﺳﺖ .
( ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﮐﻪ ﺫﮐﺮﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ « ﻣﺸﺒﻪ »ﺣﺬﻑ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . )
• ﻣﺜﺎﻝ ۲ : ﺻﺪﻑ ﻭﺍﺭ ﮔﻮﻫﺮ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺭﺍز  ﺩﻫﺎﻥ ﺟﺰ ﺑﻪﻟﺆﻟﺆ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﺎﺯ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﻟﺆﻟﺆ » ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ .
( ﻟﺆﻟﺆ «

ﺑﯿﺎﻥ:
 ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺩﺑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯼ ﺁﻥﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻌﻨﯽ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺨﺘﻠﻒ
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩ .
ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺒﺎﺣﺚ : 
الف_ﺗﺸﺒﯿﻪ 
ب_ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ 
پ_ﻣﺠﺎﺯ
ت_ﮐﻨﺎﯾﻪ 
   ***************            
الف_ ﺗﺸﺒﯿﻪ:
ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦﺻﻔﺖ ﯾﺎ ﺻﻔﺎﺗﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﻫﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﮐﻦ ﯾﺎ ﭘﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ :
۱- ﻣﺸﺒﻪ : ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
۲ - ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ : ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
۳ - ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ : ﮐﻠﻤﺎﺕ ﯾﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯾﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩﯼ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪﺍﺯ : ﻫﻤﭽﻮﻥ ، ﭼﻮﻥ ،
ﻣﺜﻞ ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺳﺎﻥ ، ﺷﺒﯿﻪ ، ﻧﻈﯿﺮ ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻭ … .
۴ - ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ : ﺻﻔﺖ ﯾﺎ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺑﯿن ﻣﺸﺒﻪ ﻭ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ,ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ . ( ﺩﻟﯿﻞ ﺷﺒﺎﻫﺖ )
ﻣﺜﺎﻝ :
ﻋﻠﯽ    ﻣﺎﻧﻨﺪ  ﺷﯿﺮ          ﺷﺠﺎﻉ ﺍﺳﺖ .
ﻣﺸﺒﻪ   ﺍﺩﺍﺕ  ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ     ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ
• ﻧﮑﺘﻪ : « ﻣﺸﺒﻪ » ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺸﺒﯿﻬﺎﺕ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ «ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ » ﻭ« ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ » ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺣﺬﻑ ﺷﻮﻧﺪ. ﮐﻪ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﻭ ﺭﮐﻦ 
« ﻣﺸﺒﻪ» ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﺑﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ .
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﻝ ﻫﻤﭽﻮ ﺳﻨﮕﺖ ، ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﺏ ﭼﺸﻢﺳﻌﺪﯼ
 ﻋﺠـﺐ ﺍﺳـﺖ ﺍﮔـﺮ ﻧﮕـﺮﺩﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﺮﺩﺩ ﺁﺳﯿﺎﺑﯽ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺩﻝ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ «ﺳﺨﺘﯽ » ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺖ
ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿـﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ « ﻭﺟـﻪ ﺷﺒﻪ» ﻭ « ﺍﺩﺍﺕ ﺗﺸﺒﯿﻪ» ﺣـﺬﻑ ﺷﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺁﻥ ‏«ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ » ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ . ( ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺭﺳﺎﺗﺮﯾﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺖ . )
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﻟﺶ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ .
دلش ﻣﺸﺒﻪ        سنگ  ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ
• ﻧﮑﺘﻪ ۱ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ ﺩﺭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﻗﻮﯾﺘﺮ ﻭ ﺑﺎﺭﺯ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ « ﻣﺸﺒﻪ » ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ 
ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ  ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .
• ﻧﮑﺘﻪ ۲ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺭﮐﺎﻥ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺩﺑﯽ ﺗﺮﺍﺳﺖ . ( ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻣﺸﺒﻪ ﻭ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ﺍﻟﺰﺍﻣﯽ ﺍﺳﺖ )
• ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ :
• ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ( ﻣﺸﺒﻪ ﯾﺎﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ) ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺿﺎﻓﻪ ( ﻣﻀﺎﻑ ﺍﻟﯿﻪ ) ﺷﻮﺩ . ﺑﻪ ﺁﻥ «ﺍﺿﺎﻓﻪﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ » ﯾﺎ « ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ﺍﺿﺎﻓﯽ» ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ . ﺩﺭﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ، ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﻠﯿﻎ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﻮﺟّﻪ : ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ .
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺻﺒﺢ ﺍﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺪ ﻣﻌﺘﮑﻒ ﭘﺮﺩﻩ ﯼ ﻏﯿﺐ
• ﮔـﻮ ﺑـﺮﻭﻥ ﺁﯼ ﮐﻪ ﮐـﺎﺭ ﺷﺐ ﺗـﺎﺭ ﺁﺧـﺮ ﺷﺪ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻏﯿﺐ ﺑﻪ ﭘﺮﺩﻩ .
• ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺗﯽ ﻣﺜﻞ : ﺩﺭﺧﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ، ﻫﻤﺎﯼ ﺭﺣﻤﺖ ، ﻟﺐ ﻟﻌﻞ ،ﮐﯿﻤﯿﺎﯼ ﻋﺸﻖ ، ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ، ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺗﺨﯿﻞ ، ﻧﺨﻞ ﻭﻻﯾﺖ ﻭ …
ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ .
• ﺗﻮﺟّﻪ : ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻋﺰﯾﺰ ! ﯾﺎﺩ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺑﺮﺍﯼﺭﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﯽ ( ﻏﯿﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ) ﭼﻨﺪﺍﻥ
ﺿﺮﻭﺭﺗﯽﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺍﻣﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎﻣﯽ ﮐﻨﻢ .
***************             
• ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﻔﺮﺩ:
• ﺗﺸﺒﯿﻬﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ « ﻣﺸﺒﻪ » ﯾﺎ «ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﺁﻥ ، ﯾﮏ ،ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﻭ « ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ » ﺁﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽ
ﺷﻮﺩ . ( ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ )
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻧﺪﺭ ﺩﻝ ﭼﺮﺍﻍ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ (ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪﭼﺮﺍﻍ ) ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
• ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﺮﮐﺐ:
• ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﯾﮏ ﺍﺯ « ﻣﺸﺒﻪ » ﯾﺎ
«ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﺩﻭ ﯾﺎ ﭼﻨﺪﭼﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻭﺟﻪ ﺷﺒﻪ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﺩﻭ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﭼﯿﺰ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
• ﻣﺜﺎﻝ : ﺩﯾـﺪﻩ ﯼ ﺍﻫـﻞ ﻃﻤـﻊ ﺑﻪ ﻧﻌﻤـﺖ ﺩﻧﯿـﺎ ﭘـﺮﻧﺸـﻮﺩ
 ﻫﻤﭽﻨـﺎﻧﮑﻪ ﭼـﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﺒﻨـﻢ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﻣﺸﺒﻪ » ﺗﺮﮐﯿﺒﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ( ﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺍﻫﻞﻃﻤﻊ ﻭ ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎ ) ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﻧﯿﺰ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ
( ﭼﺎﻩﻭﺷﺒﻨﻢ ) ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ که ﭼﺎﻩ ﺑﺎ ﺷﺒﻨﻢ ﭘﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ،ﭼﺸﻢ ﺣﺮﯾﺼﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺩﺭ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﻣﺮﮐﺐ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﯾﮏ ﺷﮑﻞ ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞﮐﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
  *****************          
ب_ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ:
• ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﻋﺎﺭﯾﺖﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﻋﺎﺭﯾﺖﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣّﺎ ﺩﺭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻧﻮﻋﯽ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﺩﺭﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ( ﻣﺸﺒﻪ ﯾﺎ ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ ) ﺭﺍ ﺫﮐﺮ ﻭﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ .
• ﻧﮑﺘﻪ : ﺍﺻﻞ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺭﮐﻦ ﺍﺯ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺫﮐﺮ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ ﻭﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻼﺵ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ، ﻟﺬﺍ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩﺍﺯ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺭﺳﺎﺗﺮ ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .
• ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ : ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻃﺮﻓﯿﻦ ﺗﺸﺒﯿﻪ ﺫﮐﺮ 
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻧﻮﻉ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ .
 ۱ - ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ
 ۲ - ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﮑﻨﯿﻪ
 **************            
• ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ ( ﺁﺷﮑﺎﺭ ):
 ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﯼ ﻣﺼﺮﺣﻪ ( ﺁﺷﮑﺎﺭ ) : ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ »ﺫﮐﺮ ﻭ « ﻣﺸﺒﻪ » ﺣﺬﻑ ﮔﺮﺩﺩ . ( ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﺸﺒﻪﺑﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦﻣﺸﺒﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . )
• ﻣﺜﺎﻝ ۱ : ﺍﯼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﺪ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻢ
• ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﮕﻨﺠﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﻋﻨﺎﯾﺖ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ » ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﺳﺖ .
( ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺧﻮﺑﺎﻥ « ﻣﺸﺒﻪ ﺑﻪ » ﮐﻪ ﺫﮐﺮﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ « ﻣﺸﺒﻪ »ﺣﺬﻑ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ . )
• ﻣﺜﺎﻝ ۲ : ﺻﺪﻑ ﻭﺍﺭ ﮔﻮﻫﺮ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺭﺍز  ﺩﻫﺎﻥ ﺟﺰ ﺑﻪﻟﺆﻟﺆ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ ﺑﺎﺯ
• ﺗﻮﺿﯿﺢ : « ﻟﺆﻟﺆ » ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ .
( ﻟﺆﻟﺆ «